ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دور نـما
بورنئو پست(مالزی)
رئیس حکومت ایالت مستقل ساراواک مالزی اعلام کرد نخستین فردی خواهد بود که واکسن کرونا را دریافت خواهد کرد. معاون او در مصاحبه با خبرنگاران هدف از این اقدام را ایمن بودن واکسن اعلام کرد. طبق برنامهریزیها دور اول واکسیناسیون در مالزی از اواخر این ماه برای 97 هزار نفر از کادر درمان آغاز میشود.
دیلی پاک بنکر(پاکستان)
بانک مرکزی پاکستان با تأیید افتتاح حساب بیش از 9 هزار شهروند افغانستانی در 26 بانک این کشور اعلام کرد در راستای تمهیدات اقتصادی مشترک چین و پاکستان محدودیتها برای سرمایهگذاران خارجی بدون هیچ تبعیضی برداشته شده است تا این کشور بتواند از سرمایههای جهانی در همه حوزهها بهرهمند شود.
حریت دیلی نیوز(ترکیه)
دولت ترکیه با سرمایهگذاری
111 میلیون دلاری، پروژه ساخت تجهیزات گازی در زیر دریا را کلید زد. این خط لوله بهطول 155 کیلومتر انتقال گاز را از پالایشگاههای ساحلی دریای سیاه به ساحل غربی فراهم میکند. این در حالی است که سال گذشته ترکیه بزرگترین اکتشاف گازی تاریخ خود را نیز به ثبت رسانده است.
بایدن و خلیج فارس، بایدها و نبایدهای نوین
کریس مورفی
سناتور دموکرات امریکایی
مترجم: بنفشه غلامی
سال 1980، کمتر از یک دهه بعد از شوکهای نفتی 1973 و 1979 «جیمی کارتر»، رئیس جمهوری وقت امریکا در سخنانی از خطرات از دست دادن نفت خاورمیانه سخن گفت و تأکید کرد: «هر تلاشی برای کنترل خلیج فارس از سوی هر نیروی خارجی، به معنای حمله به منافع امریکا است. پس امریکا باید به هر طریقی شده چنین حملاتی را دفع کند.» این سخنرانی تبدیل به دکترین کارتر در خاورمیانه شد و پیمانی نانوشته بین امریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شکل گرفت. در آن زمان امریکا 29 درصد نفت مورد نیاز خود را از این کشورها تأمین میکرد. رقمی که تا سال 2001 همچنان ثابت ماند. اما اکنون دیگر این طور نیست و امریکا تنها 13 درصد نفت مورد نیاز خود را از این کشورها وارد میکند و اتکای آن در این زمینه بیشتر روی مکزیک است.
اما با اینکه دکترین کارتر برای امریکا منسوخ شده است، همچنان شاهد تداوم رویکرد قدیمی امریکا نسبت به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس هستیم. پس بهتر است «جو بایدن»، واقعیتهای جدید را ببیند و بپذیرد و روابط ایالات متحده با این کشورها را طوری تنظیم کند که واشنگتن را از گرفتاریهایی که سودی برایش ندارد، دور نگه دارد و به جای آن به بازگرداندن صلح و آرامش در این منطقه بیندیشد.
امریکا دلایل زیادی برای تداوم رابطهای قوی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دارد. از بین این کشورها بحرین و امارات روابط با اسرائیل را پذیرفتهاند. کویت و عمان نیز همواره میانجیگران خوبی بودند. همکاریهای امریکا با این کشورها برای مبارزه با تروریسم نیز هرچند نواقص زیادی دارد، اما هنوز هم برای امریکا اهمیت دارد. اما باید بپذیریم که روابط امریکا با این کشورها یک نقص عمده دارد و آن اینکه، شورای همکاری خلیج فارس برای رابطه با امریکا دو اولویت دارد؛ تداوم کمکهای نظامی امریکا به آنان برای جنگهای نیابتی که در منطقه دارند و سکوت امریکا در قبال سرکوبگریهایی که آنها در کشورهای خود دارند. اما این اولویتها به مرور زمان میتواند منجر به نابودی خود این کشورها شود. امریکا باید برای این رابطه ناسالم، سیستم جایگزینی پیدا کند که حامی صلح و ثبات منطقه باشد. امریکا باید از مشارکتهای امنیتی بیرحمانه بپرهیزد.
پرهیز از جنگهای نیابتی
اولین قدم این است که امریکا از جنگهای نیابتی که این کشورها به آن علاقه دارند، بپرهیزد و از مداخلهجویی در سوریه و یمن کنار بکشد. این واضح است که تصور اینکه امریکا میتواند به طور غیرمستقیم نتایج جنگها در این دو کشور را تغییر دهد، تصور کاملاً اشتباهی است. امریکا هرگز نمیتواند با نیروی نظامی خود، تعادل بین نیروها را به این مناطق بیاورد. در واقع ماجراجویی امریکا در این مناطق تنها موجب دامن زدن به جنگها و ناآرامیهای دائمی در این کشورها و رشد احساسات ضد امریکایی در منطقه میشود.
درست است که امریکا باید همکاریهای امنیتی خود با شورای همکاری خلیج فارس را حفظ کند اما میتواند از میزان حضور خود در منطقه بکاهد. قبل از جنگ خلیج فارس، ایالات متحده بدون صرف هزینههای گزاف برای برپا کردن پایگاههای نظامی در بحرین، کویت، قطر و عربستان و بدون فروش میلیاردها دلار سلاح به همین کشورها، نفوذ خود را در خاورمیانه داشت و از منافعش حفاظت میکرد. اما اکنون تمرکز خود را صرف این مناطق کرده و از آفریقا و شرق آسیا بازمانده است. ضمن آنکه نوع همکاری امریکا با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باعث شده، چشم خود را به نقض آشکار حقوق بشر در آنها ببندد تا مبادا انتقادهای احتمالی اش، حضور نیروهای امریکایی در منطقه را به خطر اندازد. بایدن باید به طور جدی به کاهش پایگاههای امریکا در خاورمیانه بیندیشد. او برای شروع میتواند نگاهی داشته باشد به تناسب هزینهها و منافع امریکا در استقرار ناوگان پنجم امریکا در بحرین زیرا حضور امریکا در این کشور بیش از آنچه که ارزش دارد، مایه دردسر شده است. در کنار این، ایالات متحده باید در فروش تسلیحات نظامی به شرکای خود، دقت بیشتری داشته باشد و تنها سلاحهای دفاعی را به آنها بفروشد. در سالهای اخیر امریکا به طرزی غیرمسئولانه اقدام به فروش سلاحهای مرگبار که مغایر با قوانین بینالمللی هستند، به این کشورها کرده است. ممکن است چنین اقدامی باعث شکایت امارات و عربستان شود و احساس کنند، امریکا آنها را مقابل ایران تنها گذاشته است. اما دولت بایدن باید این کشورها را متقاعد کند که راههای دیگری هم برای رقابتهایشان با ایران وجود دارد و گزینههای نظامی سودی برای کسی ندارد و به جای آن میتوانند وارد مذاکرات امنیتی منطقهای شوند که شامل همه طرفها باشد و به جنگهای نیابتی خاتمه دهد. امریکا نباید به امارات و عربستان اجازه دهد در مورد توافق هستهای با ایران حق وتویی داشته باشند. مذاکرات منطقهای میتواند کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را نیز در این خصوص همسو با امریکا سازد.
آزمون تنش زدایی
یمن، بهترین مکان برای آزمون تنش زدایی در منطقه است. پایان حمایت امریکا از جنگ عربستان در یمن و تعیین نماینده ویژه برای حمایت از طرح صلح سازمان ملل کاری است که دولت بایدن به درستی آغاز کرده است. اگر واشنگتن بتواند راهی برای صلح در یمن پیدا کند، در واقع به هدف بالاتری دست یافته است. ادامه تنشها در خاورمیانه، به معنای از دست رفتن اقتصاد و پایین آمدن قدرت جذب سرمایهگذاری خارجی در این کشورها است. ضمن اینکه کاهش تنش در منطقه به طریقی دیگر نیز منافع امریکا را تأمین میکند و از جمله مانع گسترش تفکر تکفیری و وهابی میشود. همان ایدئولوژی ای که عنصر اصلی تشکیل گروههای افراطی است. بایدن باید در مورد حقوق بشر در این کشورها نیز جدی باشد. این کشورها یک شبه به دموکراسی مدرن تبدیل نمیشوند. امریکا باید این کشورها را به سمت دموکراسی هل دهد. برخی معتقدند، اگر بایدن بخواهد به این کشورها سخت بگیرد، باعث جذب آنها به سمت روسیه یا چین میشود. اما این درست نیست. عرصه خاورمیانه عرصه جنگ سرد نیست. نه روسیه منافع نفتی در این منطقه دارد و نه چین تمایلی به گسیل نیرو برای حمایت از این کشورها خواهد داشت. پس اگر هم آنها بخواهند چنین ادعایی را مطرح کنند، بلوفی بیش نخواهد بود. منافع امریکا در منطقه تغییر کرده است، اما سیاست آن نه. پس بایدن باید در مشارکت با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بازنگری کند. این کار باعث اعتراضهایی خواهد شد. اما نظم حاصل از آن سودمند خواهد بود و فضای برد - برد را برای همه ایجاد میکند و این کشورها را نیز به سوی آیندهای صلحآمیز که حداقل ادعا میکنند، آرزوی آن را دارند، نزدیک میکند.
منبع: Foreign Affairs
سناتور دموکرات امریکایی
مترجم: بنفشه غلامی
سال 1980، کمتر از یک دهه بعد از شوکهای نفتی 1973 و 1979 «جیمی کارتر»، رئیس جمهوری وقت امریکا در سخنانی از خطرات از دست دادن نفت خاورمیانه سخن گفت و تأکید کرد: «هر تلاشی برای کنترل خلیج فارس از سوی هر نیروی خارجی، به معنای حمله به منافع امریکا است. پس امریکا باید به هر طریقی شده چنین حملاتی را دفع کند.» این سخنرانی تبدیل به دکترین کارتر در خاورمیانه شد و پیمانی نانوشته بین امریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شکل گرفت. در آن زمان امریکا 29 درصد نفت مورد نیاز خود را از این کشورها تأمین میکرد. رقمی که تا سال 2001 همچنان ثابت ماند. اما اکنون دیگر این طور نیست و امریکا تنها 13 درصد نفت مورد نیاز خود را از این کشورها وارد میکند و اتکای آن در این زمینه بیشتر روی مکزیک است.
اما با اینکه دکترین کارتر برای امریکا منسوخ شده است، همچنان شاهد تداوم رویکرد قدیمی امریکا نسبت به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس هستیم. پس بهتر است «جو بایدن»، واقعیتهای جدید را ببیند و بپذیرد و روابط ایالات متحده با این کشورها را طوری تنظیم کند که واشنگتن را از گرفتاریهایی که سودی برایش ندارد، دور نگه دارد و به جای آن به بازگرداندن صلح و آرامش در این منطقه بیندیشد.
امریکا دلایل زیادی برای تداوم رابطهای قوی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دارد. از بین این کشورها بحرین و امارات روابط با اسرائیل را پذیرفتهاند. کویت و عمان نیز همواره میانجیگران خوبی بودند. همکاریهای امریکا با این کشورها برای مبارزه با تروریسم نیز هرچند نواقص زیادی دارد، اما هنوز هم برای امریکا اهمیت دارد. اما باید بپذیریم که روابط امریکا با این کشورها یک نقص عمده دارد و آن اینکه، شورای همکاری خلیج فارس برای رابطه با امریکا دو اولویت دارد؛ تداوم کمکهای نظامی امریکا به آنان برای جنگهای نیابتی که در منطقه دارند و سکوت امریکا در قبال سرکوبگریهایی که آنها در کشورهای خود دارند. اما این اولویتها به مرور زمان میتواند منجر به نابودی خود این کشورها شود. امریکا باید برای این رابطه ناسالم، سیستم جایگزینی پیدا کند که حامی صلح و ثبات منطقه باشد. امریکا باید از مشارکتهای امنیتی بیرحمانه بپرهیزد.
پرهیز از جنگهای نیابتی
اولین قدم این است که امریکا از جنگهای نیابتی که این کشورها به آن علاقه دارند، بپرهیزد و از مداخلهجویی در سوریه و یمن کنار بکشد. این واضح است که تصور اینکه امریکا میتواند به طور غیرمستقیم نتایج جنگها در این دو کشور را تغییر دهد، تصور کاملاً اشتباهی است. امریکا هرگز نمیتواند با نیروی نظامی خود، تعادل بین نیروها را به این مناطق بیاورد. در واقع ماجراجویی امریکا در این مناطق تنها موجب دامن زدن به جنگها و ناآرامیهای دائمی در این کشورها و رشد احساسات ضد امریکایی در منطقه میشود.
درست است که امریکا باید همکاریهای امنیتی خود با شورای همکاری خلیج فارس را حفظ کند اما میتواند از میزان حضور خود در منطقه بکاهد. قبل از جنگ خلیج فارس، ایالات متحده بدون صرف هزینههای گزاف برای برپا کردن پایگاههای نظامی در بحرین، کویت، قطر و عربستان و بدون فروش میلیاردها دلار سلاح به همین کشورها، نفوذ خود را در خاورمیانه داشت و از منافعش حفاظت میکرد. اما اکنون تمرکز خود را صرف این مناطق کرده و از آفریقا و شرق آسیا بازمانده است. ضمن آنکه نوع همکاری امریکا با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باعث شده، چشم خود را به نقض آشکار حقوق بشر در آنها ببندد تا مبادا انتقادهای احتمالی اش، حضور نیروهای امریکایی در منطقه را به خطر اندازد. بایدن باید به طور جدی به کاهش پایگاههای امریکا در خاورمیانه بیندیشد. او برای شروع میتواند نگاهی داشته باشد به تناسب هزینهها و منافع امریکا در استقرار ناوگان پنجم امریکا در بحرین زیرا حضور امریکا در این کشور بیش از آنچه که ارزش دارد، مایه دردسر شده است. در کنار این، ایالات متحده باید در فروش تسلیحات نظامی به شرکای خود، دقت بیشتری داشته باشد و تنها سلاحهای دفاعی را به آنها بفروشد. در سالهای اخیر امریکا به طرزی غیرمسئولانه اقدام به فروش سلاحهای مرگبار که مغایر با قوانین بینالمللی هستند، به این کشورها کرده است. ممکن است چنین اقدامی باعث شکایت امارات و عربستان شود و احساس کنند، امریکا آنها را مقابل ایران تنها گذاشته است. اما دولت بایدن باید این کشورها را متقاعد کند که راههای دیگری هم برای رقابتهایشان با ایران وجود دارد و گزینههای نظامی سودی برای کسی ندارد و به جای آن میتوانند وارد مذاکرات امنیتی منطقهای شوند که شامل همه طرفها باشد و به جنگهای نیابتی خاتمه دهد. امریکا نباید به امارات و عربستان اجازه دهد در مورد توافق هستهای با ایران حق وتویی داشته باشند. مذاکرات منطقهای میتواند کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را نیز در این خصوص همسو با امریکا سازد.
آزمون تنش زدایی
یمن، بهترین مکان برای آزمون تنش زدایی در منطقه است. پایان حمایت امریکا از جنگ عربستان در یمن و تعیین نماینده ویژه برای حمایت از طرح صلح سازمان ملل کاری است که دولت بایدن به درستی آغاز کرده است. اگر واشنگتن بتواند راهی برای صلح در یمن پیدا کند، در واقع به هدف بالاتری دست یافته است. ادامه تنشها در خاورمیانه، به معنای از دست رفتن اقتصاد و پایین آمدن قدرت جذب سرمایهگذاری خارجی در این کشورها است. ضمن اینکه کاهش تنش در منطقه به طریقی دیگر نیز منافع امریکا را تأمین میکند و از جمله مانع گسترش تفکر تکفیری و وهابی میشود. همان ایدئولوژی ای که عنصر اصلی تشکیل گروههای افراطی است. بایدن باید در مورد حقوق بشر در این کشورها نیز جدی باشد. این کشورها یک شبه به دموکراسی مدرن تبدیل نمیشوند. امریکا باید این کشورها را به سمت دموکراسی هل دهد. برخی معتقدند، اگر بایدن بخواهد به این کشورها سخت بگیرد، باعث جذب آنها به سمت روسیه یا چین میشود. اما این درست نیست. عرصه خاورمیانه عرصه جنگ سرد نیست. نه روسیه منافع نفتی در این منطقه دارد و نه چین تمایلی به گسیل نیرو برای حمایت از این کشورها خواهد داشت. پس اگر هم آنها بخواهند چنین ادعایی را مطرح کنند، بلوفی بیش نخواهد بود. منافع امریکا در منطقه تغییر کرده است، اما سیاست آن نه. پس بایدن باید در مشارکت با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بازنگری کند. این کار باعث اعتراضهایی خواهد شد. اما نظم حاصل از آن سودمند خواهد بود و فضای برد - برد را برای همه ایجاد میکند و این کشورها را نیز به سوی آیندهای صلحآمیز که حداقل ادعا میکنند، آرزوی آن را دارند، نزدیک میکند.
منبع: Foreign Affairs
بیل گیتس: فرصتی برای از دست دادن نداریم
کانی هدگارد نماینده سابق اروپا در مسائل اقلیمی
مترجم: زهره صفاری
بدون شک برای رهایی زمین از تغییرات اقلیمی بحـــــــرانزا تنـــها افزایـش سرسامآور سرمایهگذاریها برای مطالعــــــات و تحقیـــق درباره انرژی پاک کافی نیست بلکه آنچه بشر به آن نیاز دارد ابتکار عمل در سیاست آن هم همسو با فناوریها است. «بیل گیتس»، مؤسس و مشاور فناوری شرکت مایکروسافت بتازگی کتابی درباره راهکارهای پیشگیری از بحرانهای اقلیمی منتشر کرده است. به همین بهانه «کانی هدگارد» که خود روزی نماینده اروپا در مسائل اقلیمی بوده است، با او در این باره به بحث نشسته است.
همانطور که در کتابتان هم اشاره کردید افراد در ابتدا بسختی میتوانستند زندگی بدون گازهای گلخانهای را تصور کنند اما کمکم دانشمندان به جایی رسیدند که همه این باورها محو شد. چطور شما توانستید روی باورهایتان پافشاری کرده و دیگران را نیز با خود همسو کنید؟
جهان امروز با آنچه من در ابتدای مطالعاتم تجربه کردم، تمایزات بسیاری دارد. حالا ما بیشتر از گذشته درباره تبعات این معضل آگاهی داریم. اما همچنان برای افراد کاهشها بدون محو کامل آن کافی نیست و بسختی میتوانند نوآوریهای لازم برای این کار را بپذیرند. من در کتابم آنچه را که مرا به این راه کشاند توضیح دادم امیدوارم برای دیگران نیز همین تأثیر را داشته باشد و از طرفی به همه حامیان اقلیمها تأکید میکنم مسیر حذف و کاهش گازها را طوری پیش بگیرند که جهان را در مسیر درست قرار دهد.
شیوع کووید-19 نه تنها هزینه نادیده گرفتن علم را به جهان نشان داد بلکه ثابت کرد که تغییر سریع و بلند مدت الگوهای رفتاری غیرممکن نیست. اما نکته دیگر نیز که درسی مهم به ما داد کاهش 10 درصدی گازهای گلخانهای است که به دلیل محدودیتهای شهری و پروازی ایجاد شده است. این پاندمی چه درسهای دیگری مرتبط با تغییرات اقلیمی برای جهان داشت؟
ما در این روزها دریافتیم که کاهش پروازها یا ترددهای شهری کافی نیست. بلکه ما نیاز به ابتکار عملهای بسیاری داریم تا در چارچوب آن تمامی این ترددها و هر آنچه به اقتصاد مدرن مربوط میشود بدون افزایش گازهای گلخانهای برقرار باشد. به عقیده من این میتواند از چالش تولید واکسن هم جدیتر باشد. اما به هر حال این کار نیازمند همکاری دولتها در همه سطوح و با بخش خصوصی است. ما نیز همانطور که این روزها متعهد به زدن ماسک و فاصله اجتماعی هستیم باید نقشی برای خود در این کاهش آلایندهها قائل باشیم. در این راه، بهرهگیری از تولیدات بدون کربن مانند خودروی الکتریک و امثال آن میتواند راهی آسان و کم هزینه باشد.
شما معتقدید بحران تغییرات اقلیمی مانند شیوع کرونا با بهرهگیری از دانش و نوآوری تمام خواهد شد، چه تجربیاتی شما را به این باور رسانده است؟
من به چشم خودم تأثیرات سرمایهگذاری بر تحقیقات و پژوهشها بر جهان را دیدهام. محققان با حمایت مالی دولت و شرکتهای امریکایی به دستاوردهای بسیاری در حوزه انرژیهای نو رسیدند و توانستند صنعت رایانه شخصی را ابداع کنند. حتی در مسیر تغییرات اقلیمی نیز من کارهای شگفتانگیزی را دیدهام. بسیاری از کارخانهها هستند که از طریق روش غیرکربنی اقدام به تولید سیمان و فولاد میکنند و با ذخیرهسازی الکتریسیته پاک به پرورش گیاهان، حیوانات، حمل و نقل و خنک کردن خانهها اقدام میکنند. شاید اینها در مسیر حذف گازهای گلخانهای کافی نباشد اما هر یک به خودی خود میتوانند جهان را متحول کنند.
همانطور که اشاره کردید ما برای نوآوری علاوه بر ابزار به سیاستهای نو نیز نیاز داریم. در حال حاضر بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی چین در این مسیر قدم گذاشتهاند. بهطور مثال اروپاییها مکانیسم مالیات بر افزایش دی اکسید کربن را اعلام کردهاند. آیا این تغییر سیاست و مکانیستم تطبیق مرز کربن میتواند مؤثر باشد؟
قیمتگذاری روی کربن یکی از سیاستهایی است که میتواند تغییر ایجاد کند. در واقع ما به اندازه فناوریها نیازمند نوآوری در سیاست هستیم. امروز زمان آن است که ما سیاست و فناوری هوشمندانه جهان را به سمت حذف گازهای گلخانهای سوق دهیم و من با تمام قوا برای پیشرفت و حمایت از سیاستهای جسورانه برای دستیابی به اهداف اقلیمی عمل خواهم کرد.
همانطور که گفتید دولتها سعی در تبیین قوانینی دارند که علاوه بر همه معضلات، کاهش گازها را نیز شامل شود اما این قانون بسختی به دست میآید چراکه بسیاری از تولید کنندگان به استانداردهای بالا و دیگر تغییرات هزینه بر واکنش نشان میدهند. برای این مشکل چه راهکاری وجود دارد؟
دولتها باید وارد عمل شوند تا سیستم انرژی زمین با سرعت تغییر کند. سرمایهگذاران بخش خصوصی به تنهایی موفقیتی نخواهند داشت مگر اینکه در فضای رقابتی قرار بگیرند که دولتها میتوانند آن را ایجاد کنند. به همین دلیل معتقدم نوآوری فقط فناورانه نیست بلکه در سیاست و تجارت نیز دخیل است و در این راه نیازمند سیاستگذاران خلاق و خوشفکر هستیم.
در این راه نقش دانشگاهها چگونه است؟
دانشگاهها فضای ایدهپروری و توسعه فناوری پاک را ایجاد میکنند. به عبارت دیگر دانش، مطالعه و مهندسی دانشگاههای جهان مهمترین فاکتور در دستیابی به کاهش گازهای گلخانهای است. در عین حال مؤسسات آکادمیک باید روابط اساتید را گستردهتر کرده و فضای ارتباطی پروهشگر و سیاستگذار و همچنین بازار و کارخانه را فراهم آورند. این بخش مهمترین راه پیشگیری از بحران اقلیمی است.
همانطور که شما نیز اشاره کردید تغییرات اقلیمی نامناسب، طبقه فقیر را با آسیب جدی روبهرو میکند. اما به طور مثال در امریکا سیستم فاقد کربن انرژی الکتریکی، برای قشر کم درآمد قابل خرید نیست و کشورهای در حال توسعه نیز با مشکلات بیشتری روبهرو هستند. چگونه باید با این چالش روبهرو شد؟
این موضوع بسیار مهم است. کشورهای کمدرآمد یا با درآمد متوسط در حالی که هر روز فقیرتر میشوند نیازمند انرژی بیشتری هستند اما باید این انرژی پاک به اندازه سوختهای فسیلی ارزان باشد. پس اگر رهبران کشورهای غنی یا کارخانهها چارهای برای تأمین این کمبود جهانی یابند مشکلات حل خواهد شد. بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی که من با آنها کار میکنم روی این فرضیه در حال تحقیق هستند.
شما از جمله رهبران تجاری هستید که علنی بر نقش اساسی دولتها در تحولات بزرگ تأکید دارند، آیا ما با چالشی که لازمه نقش اساسی بخش عمومی باشد روبهرو هستیم؟
تغییرات به سمت انرژی پاک نیازمند همکاری بخش دولتی و خصوصی است. به عبارتی نقش دولتها بسیار اساسی است اما این به این دلیل است که تاکنون آنها در این بعد عملکرد زیادی داشتهاند. در واقع باید هدفگذاریها بر پژوهشهای آزمایشگاهی باشد که به تولید انبوه میرسند. بنابراین ما نیازمند سیاستهایی برای تسریع خط لوله نوآوری از پژوهش به تولید انبوه هستیم.
در جایی از کتابتان نوشتهاید راهکار تولید مواد بدون گاز گلخانهای، کاهش کالاها است. اما برخیها ادعا کردند که کاپیتالیسم وابسته به مصرف بیشتر و بهتر است. آیا برون رفت از بحران اقلیمی به شکلگیری نوع جدیدی از کاپیتالیسم در قرن 21 وابسته است؟
همچنان فکر میکنم ثروتمندان جهان میتوانند و باید از برخی چیزها بگذرند. ما در سال 2050 به سطح دو برابر مصرف انرژی میرسیم و این شرایط در کشورهای فقیر یا با درآمد متوسط بیشتر است. اما این رشد باید همراه با زندگی سالمتر و شادابتر باشد. بنابراین نباید معضل آب و هوایی را وخیمتر کنیم. پس همچنان نیازمند فناوریهای ارزانی هستیم که بتواند برای همه جهان در این مسیر کارآیی داشته باشد.
کتاب شما درباره راههای پیشگیری از بحرانهای اقلیمی است و آنچه میتوان در این راه انجام داد. آیا واقعاً فکر میکنید در برهه فعلی با یک اقدام جمعی میتوانیم کاری از پیش ببریم؟
همانطور که در پایان کتاب هم نوشتهام من اساساً خوشبینم چون معجزه فناوری و کارایی مردم را دیدهام. اما باید با یک سیاست، فناوری و ابزار تجاری درست در یک دهه آینده بر رساندن جهان به نقطه صحیح تلاش کنیم تا در سال 2050 بتوانیم به حذف کامل گازهای گلخانهای برسیم. فرصتی برای از دست دادن وجود ندارد.
منبع: Project Syndicate
مترجم: زهره صفاری
بدون شک برای رهایی زمین از تغییرات اقلیمی بحـــــــرانزا تنـــها افزایـش سرسامآور سرمایهگذاریها برای مطالعــــــات و تحقیـــق درباره انرژی پاک کافی نیست بلکه آنچه بشر به آن نیاز دارد ابتکار عمل در سیاست آن هم همسو با فناوریها است. «بیل گیتس»، مؤسس و مشاور فناوری شرکت مایکروسافت بتازگی کتابی درباره راهکارهای پیشگیری از بحرانهای اقلیمی منتشر کرده است. به همین بهانه «کانی هدگارد» که خود روزی نماینده اروپا در مسائل اقلیمی بوده است، با او در این باره به بحث نشسته است.
همانطور که در کتابتان هم اشاره کردید افراد در ابتدا بسختی میتوانستند زندگی بدون گازهای گلخانهای را تصور کنند اما کمکم دانشمندان به جایی رسیدند که همه این باورها محو شد. چطور شما توانستید روی باورهایتان پافشاری کرده و دیگران را نیز با خود همسو کنید؟
جهان امروز با آنچه من در ابتدای مطالعاتم تجربه کردم، تمایزات بسیاری دارد. حالا ما بیشتر از گذشته درباره تبعات این معضل آگاهی داریم. اما همچنان برای افراد کاهشها بدون محو کامل آن کافی نیست و بسختی میتوانند نوآوریهای لازم برای این کار را بپذیرند. من در کتابم آنچه را که مرا به این راه کشاند توضیح دادم امیدوارم برای دیگران نیز همین تأثیر را داشته باشد و از طرفی به همه حامیان اقلیمها تأکید میکنم مسیر حذف و کاهش گازها را طوری پیش بگیرند که جهان را در مسیر درست قرار دهد.
شیوع کووید-19 نه تنها هزینه نادیده گرفتن علم را به جهان نشان داد بلکه ثابت کرد که تغییر سریع و بلند مدت الگوهای رفتاری غیرممکن نیست. اما نکته دیگر نیز که درسی مهم به ما داد کاهش 10 درصدی گازهای گلخانهای است که به دلیل محدودیتهای شهری و پروازی ایجاد شده است. این پاندمی چه درسهای دیگری مرتبط با تغییرات اقلیمی برای جهان داشت؟
ما در این روزها دریافتیم که کاهش پروازها یا ترددهای شهری کافی نیست. بلکه ما نیاز به ابتکار عملهای بسیاری داریم تا در چارچوب آن تمامی این ترددها و هر آنچه به اقتصاد مدرن مربوط میشود بدون افزایش گازهای گلخانهای برقرار باشد. به عقیده من این میتواند از چالش تولید واکسن هم جدیتر باشد. اما به هر حال این کار نیازمند همکاری دولتها در همه سطوح و با بخش خصوصی است. ما نیز همانطور که این روزها متعهد به زدن ماسک و فاصله اجتماعی هستیم باید نقشی برای خود در این کاهش آلایندهها قائل باشیم. در این راه، بهرهگیری از تولیدات بدون کربن مانند خودروی الکتریک و امثال آن میتواند راهی آسان و کم هزینه باشد.
شما معتقدید بحران تغییرات اقلیمی مانند شیوع کرونا با بهرهگیری از دانش و نوآوری تمام خواهد شد، چه تجربیاتی شما را به این باور رسانده است؟
من به چشم خودم تأثیرات سرمایهگذاری بر تحقیقات و پژوهشها بر جهان را دیدهام. محققان با حمایت مالی دولت و شرکتهای امریکایی به دستاوردهای بسیاری در حوزه انرژیهای نو رسیدند و توانستند صنعت رایانه شخصی را ابداع کنند. حتی در مسیر تغییرات اقلیمی نیز من کارهای شگفتانگیزی را دیدهام. بسیاری از کارخانهها هستند که از طریق روش غیرکربنی اقدام به تولید سیمان و فولاد میکنند و با ذخیرهسازی الکتریسیته پاک به پرورش گیاهان، حیوانات، حمل و نقل و خنک کردن خانهها اقدام میکنند. شاید اینها در مسیر حذف گازهای گلخانهای کافی نباشد اما هر یک به خودی خود میتوانند جهان را متحول کنند.
همانطور که اشاره کردید ما برای نوآوری علاوه بر ابزار به سیاستهای نو نیز نیاز داریم. در حال حاضر بسیاری از کشورهای اروپایی و حتی چین در این مسیر قدم گذاشتهاند. بهطور مثال اروپاییها مکانیسم مالیات بر افزایش دی اکسید کربن را اعلام کردهاند. آیا این تغییر سیاست و مکانیستم تطبیق مرز کربن میتواند مؤثر باشد؟
قیمتگذاری روی کربن یکی از سیاستهایی است که میتواند تغییر ایجاد کند. در واقع ما به اندازه فناوریها نیازمند نوآوری در سیاست هستیم. امروز زمان آن است که ما سیاست و فناوری هوشمندانه جهان را به سمت حذف گازهای گلخانهای سوق دهیم و من با تمام قوا برای پیشرفت و حمایت از سیاستهای جسورانه برای دستیابی به اهداف اقلیمی عمل خواهم کرد.
همانطور که گفتید دولتها سعی در تبیین قوانینی دارند که علاوه بر همه معضلات، کاهش گازها را نیز شامل شود اما این قانون بسختی به دست میآید چراکه بسیاری از تولید کنندگان به استانداردهای بالا و دیگر تغییرات هزینه بر واکنش نشان میدهند. برای این مشکل چه راهکاری وجود دارد؟
دولتها باید وارد عمل شوند تا سیستم انرژی زمین با سرعت تغییر کند. سرمایهگذاران بخش خصوصی به تنهایی موفقیتی نخواهند داشت مگر اینکه در فضای رقابتی قرار بگیرند که دولتها میتوانند آن را ایجاد کنند. به همین دلیل معتقدم نوآوری فقط فناورانه نیست بلکه در سیاست و تجارت نیز دخیل است و در این راه نیازمند سیاستگذاران خلاق و خوشفکر هستیم.
در این راه نقش دانشگاهها چگونه است؟
دانشگاهها فضای ایدهپروری و توسعه فناوری پاک را ایجاد میکنند. به عبارت دیگر دانش، مطالعه و مهندسی دانشگاههای جهان مهمترین فاکتور در دستیابی به کاهش گازهای گلخانهای است. در عین حال مؤسسات آکادمیک باید روابط اساتید را گستردهتر کرده و فضای ارتباطی پروهشگر و سیاستگذار و همچنین بازار و کارخانه را فراهم آورند. این بخش مهمترین راه پیشگیری از بحران اقلیمی است.
همانطور که شما نیز اشاره کردید تغییرات اقلیمی نامناسب، طبقه فقیر را با آسیب جدی روبهرو میکند. اما به طور مثال در امریکا سیستم فاقد کربن انرژی الکتریکی، برای قشر کم درآمد قابل خرید نیست و کشورهای در حال توسعه نیز با مشکلات بیشتری روبهرو هستند. چگونه باید با این چالش روبهرو شد؟
این موضوع بسیار مهم است. کشورهای کمدرآمد یا با درآمد متوسط در حالی که هر روز فقیرتر میشوند نیازمند انرژی بیشتری هستند اما باید این انرژی پاک به اندازه سوختهای فسیلی ارزان باشد. پس اگر رهبران کشورهای غنی یا کارخانهها چارهای برای تأمین این کمبود جهانی یابند مشکلات حل خواهد شد. بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی که من با آنها کار میکنم روی این فرضیه در حال تحقیق هستند.
شما از جمله رهبران تجاری هستید که علنی بر نقش اساسی دولتها در تحولات بزرگ تأکید دارند، آیا ما با چالشی که لازمه نقش اساسی بخش عمومی باشد روبهرو هستیم؟
تغییرات به سمت انرژی پاک نیازمند همکاری بخش دولتی و خصوصی است. به عبارتی نقش دولتها بسیار اساسی است اما این به این دلیل است که تاکنون آنها در این بعد عملکرد زیادی داشتهاند. در واقع باید هدفگذاریها بر پژوهشهای آزمایشگاهی باشد که به تولید انبوه میرسند. بنابراین ما نیازمند سیاستهایی برای تسریع خط لوله نوآوری از پژوهش به تولید انبوه هستیم.
در جایی از کتابتان نوشتهاید راهکار تولید مواد بدون گاز گلخانهای، کاهش کالاها است. اما برخیها ادعا کردند که کاپیتالیسم وابسته به مصرف بیشتر و بهتر است. آیا برون رفت از بحران اقلیمی به شکلگیری نوع جدیدی از کاپیتالیسم در قرن 21 وابسته است؟
همچنان فکر میکنم ثروتمندان جهان میتوانند و باید از برخی چیزها بگذرند. ما در سال 2050 به سطح دو برابر مصرف انرژی میرسیم و این شرایط در کشورهای فقیر یا با درآمد متوسط بیشتر است. اما این رشد باید همراه با زندگی سالمتر و شادابتر باشد. بنابراین نباید معضل آب و هوایی را وخیمتر کنیم. پس همچنان نیازمند فناوریهای ارزانی هستیم که بتواند برای همه جهان در این مسیر کارآیی داشته باشد.
کتاب شما درباره راههای پیشگیری از بحرانهای اقلیمی است و آنچه میتوان در این راه انجام داد. آیا واقعاً فکر میکنید در برهه فعلی با یک اقدام جمعی میتوانیم کاری از پیش ببریم؟
همانطور که در پایان کتاب هم نوشتهام من اساساً خوشبینم چون معجزه فناوری و کارایی مردم را دیدهام. اما باید با یک سیاست، فناوری و ابزار تجاری درست در یک دهه آینده بر رساندن جهان به نقطه صحیح تلاش کنیم تا در سال 2050 بتوانیم به حذف کامل گازهای گلخانهای برسیم. فرصتی برای از دست دادن وجود ندارد.
منبع: Project Syndicate
خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه مترجم: حسین جابری انصاری
مقدمه مؤلف
دوستان و اهالی سیاست و دانشگاه، سالها است با جدیت از من میخواهند، با نوشتن خاطرات خود، رویدادهایی که در بیش از سی سال گذشته، بر سوریه رفته و نحوه تعامل دولت سوریه با آنها را روایت کنم؛ اما من تا کنون بهخاطر تراکم کارهای روزانه و نداشتن وقت کافی، انجام این ایده را به تأخیر انداخته بودم، با اینکه نپرداختن به برخی رویدادهای مهم و ضعف در مصداقیت روایت برخی دیگر از این رویدادها را در خاطرات دیگر مسئولان عرب و بیگانه میدیدم. اما سرانجام خود را ملزم به نوشتن این خاطرات یافتم، پس از آنکه دیدم بسیاری از دانشگاهیان و روزنامه نگاران و سیاستمدارانی که برای خاورمیانه اهمیت قائلند، روایتهای خود را از این دوره نگاشتهاند و تنها روایت سوریه، همچنان بهعنوان روایت مفقوده، باقی مانده است. از اینرو بهعنوان وزیر خارجه سوریه برای بیش از دو دهه و کسی که این موضوع بهصورت مستقیم با او ارتباط دارد، فرار از مسئولیت را بیش از آنچه تا کنون اتفاق افتاده است، جایز و عاقلانه ندانستم. با این حال اشتباه است اگر این خاطرات را به معنای خاص آن، روز شماری تاریخی یا نوعی سند نگاری بپنداریم، زیرا من مورخ نیستم اگر چه تاریخ قدیم و جدید برایم مهم است، کما اینکه سردفتر اسناد رسمی نیز نیستم، اگر چه دقت و موضوعیت را در آنچه مینویسم، جزئی از موجودیت انسان و حیات روزانهاش میدانم. برای من قابل فهم است که هر یک از ما تاریخ را از زاویهای مختلف خوانده و رویدادهای آن را با رنگها و سایههای متعدد، میبینیم. از اینرو براین باورم که تاریخنویسی یگانه یا توصیف مانند هم از یک رویداد مشخص، وجود خارجی ندارد؛ و این قاعده درباره آنچه در برابر دو چشمان ما اتفاق میافتد نیز صدق میکند، تا چه رسد به آنچه دیگران روایت میکنند بویژه اگر یک رویداد مشخص از زبان یک یا چند راوی مختلف باشد. حتی متون دینی که یک حرف یا کلمه آن در طول زندگی نسلهای مختلف انسان و طی روزگاران، تغییر نیافته است؛ دارای تفاسیر مختلف و تأویلهای محل جدال در دورههای تاریخی و زمانههای مختلف بوده است. از سوی دیگر، در این خاطرات به سخن گفتن از اموری روی نخواهم آورد که آنها را نمیدانم، یا رویدادهایی که آنها را درک نکردهام یا توصیف حوادثی که از درستی مراجع و مصداقیت آن مطمئن نیستم. زیرا بنظرم ضروری است از زندگی در جهان فرضی و جدای از واقعیت پرهیز کنیم، بویژه در جهان سیاست که زندگی انسانها و خوشبختی و بدبختی شان، با روندهای آن و در تعامل با آن، پیوند خورده است.
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
بدهیهای ونزوئلا به روسیه
ترامپ گفت این یک لحظه تاریخی در جهان است. گوایدو از ترامپ به دلیل دعوت به دموکراسی و به نمایش گذاشتن یک رهبری قوی تشکر کرد که باعث شد لبخند بزنم. قوی؟ کاش او میدانست رهبری ترامپ واقعاً تا چه اندازه قوی است. ترامپ گفت گوایدو اجازه دارد به جمعیت حاضر در گردهمایی آن روز بگوید که ترامپ با او تماس گرفته و ابراز امیدواری کرد که شخصاً با گوایدو دیدار کند. گوایدو گفت برای مردم ونزوئلا که با حکومت دیکتاتوری در حال جنگ هستند شنیدن این که او با ترامپ صحبت کرده انگیزهای بسیار قوی ایجاد خواهد کرد. ترامپ گفت که گفتوگو با او باعث افتخار بوده و تماس آنها به پایان رسید؛ بیتردید باعث افتخار گوایدو بود که اعلام کند با ترامپ صحبت کرده است و البته قصد ما هم همین بود. گوایدو حتی قبل از ترامپ درباره این گفتوگوی تلفنی با رئیس جمهوری امریکا توئیت کرد و پوشش خبری رسانهها درباره این تماس تلفنی همان چیزی بود که ما میخواستیم. ساعت یکونیم بعد از ظهر با مدیران امریکایی شرکت نفتی «سیتگو» مستقر در شهر هیوستون ایالت تگزاس، که عمدتاً تحت مالکیت شرکت نفت دولتی ونزوئلا است، دیدار کردم. در این جلسه گفتم ما از تلاش آنها و مخالفان ونزوئلا برای در اختیار گرفتن کنترل پالایشگاههای سیتگو در ایالات متحده حمایت و از آنها در برابر تلاشهای مادورو برای مصادره دارایی هایشان حفاظت میکنیم. (همان طوری که به آنها و دیگران توضیح دادم ما همچنین بهگوایدو- بنابر درخواست خود او- در تلاشهایش برای انتصاب نیروهای جدید در هیأت مدیره شرکتهای نفتی توصیههایی را ارائه کردیم. این شرکتها هر چند شرکتهای تابعه و فرعی بودند اما در نهایت مالکیت سیتگو را در اختیار داشتند). مدیران اجرایی این شرکتها را به ویلبر راس وزیر بازرگانی ارجاع دادم و آنها روز بعد با هم دیدار کردند تا توصیههای لازم را درباره جلوگیری از تأثیرات اقدام دولت روسیه بر سهام شرکت نفت ونزوئلا دریافت کنند؛ موضوعی که میتوانست به کاهش کنترل بر داراییهای امریکا که متحد او بود منجر شود (ما از طرف مسکو، متوجه شدیم که پوتین ظاهراً نگران بدهی 18 میلیارد دلاری ونزوئلا به مسکو است؛ برآوردها درباره میزان واقعی بدهی ونزوئلا به روسیه بسیار متفاوت بود اما همه این مبالغ قابل توجه بودند). مدیران امریکایی به من گفتند که در ساعات اولیه همان روز، ونزوئلاییهای وفادار به مادورو که موفق نشده بودند قبل از خروج از این کشور داراییهای شرکتی خود را تبدیل کنند، با یک فروند هواپیمای شرکت سیتگو که راهی کاراکاس شده بود فرار کردهاند. من مطمئن بودم که در روزهای پیش رو حوادث بیشتری از این دست را شاهد خواهیم بود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دور نـما
-
بایدن و خلیج فارس، بایدها و نبایدهای نوین
-
بیل گیتس: فرصتی برای از دست دادن نداریم
-
روایت گمشده
-
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
اخبارایران آنلاین